- پیمان شکن
- ناقص عهد، ناکث، آنکه بر عهد خود ثابت نباشد
معنی پیمان شکن - جستجوی لغت در جدول جو
- پیمان شکن
- کسی که خلاف عهد و پیمان خود رفتار کند، پیمان گسل، عهدشکن،
برای مثال پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان (حافظ - ۷۷۶)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خلف وعده
عمل پیمان شکن نگاه نداشتن عهد بسته نقض عهد
نادم شدن ندامت ندامت حاصل کردن سدم منفعل شدن متاسف شدن پشیمانی خوردن پشیمانی یافتن پشیمانی گرفتن، توبه کردن انابت کردن
خمان شدن گردان شدن، پریشان شدن، مضطرب گشتن بیقرار گردیدن از غمی اندوهی یا دردی: غمین گشت و پیچان شد از روزگار بمرگ برادر بمویید زار. (فردوسی)، روی گردان شدن: بپرهیز و پیچان شو از خشم اوی ندیدی که خشم آورد چشم اوی. (فردوسی)
نقض عهد کردن عهد شکستن نکث: شما را ز پیمان شکستن چه باک ک که او ریخت بر تارک خویش خاک. (شا. لغ)
нарушать
brechen
порушити
desistir
rinnegare
incumplir
niet nakomen
ผิดสัญญา
mengingkari
धोखा देना
להפר את ההסכם
약속을 어기다
sözünden dönmek
kuvunja ahadi
প্রতিশ্রুতি ভঙ্গ করা
وعدہ توڑنا